گاهی ادم ها دیر به هم می رسند


به قلبم بیا

به قلبم بیا

گاهی ادم ها دیر به هم می رسند

وقتی به هم می رسند که دیگر کار از کار گذشته! نه اصلا چرا تقصیرها را گردن روزگار بیندازیم ! شاید خودمان دیر رسیدیم !

تو ، ساسان ، شاید روزی ، جایی در خودت جا ماندی! شاید روزی که به قول قدیمی ها باید اورسی هایت  را می پوشیدی و عزم امدن می کردی ،

بند کفش های کسی را می بستی که خیال می کردی سمت تو می آید! خواب بودی ساسان! داشت می رفت!

اصلا شاید همه ی کاسه و کوزه ها را سر من بشکنی! هر چه هست مقصر همین بعد زمانی است که بین من و توست!

قصه ی من و تو قصه ی همین دیر رسیدن هاست ! قصه نرسیدن!



نظرات شما عزیزان:

رهگذر
ساعت17:47---23 شهريور 1392
صدف عاشق و دل خسته من
من هم از بعد زمان بیزارم...
گاه با یاد تو در نیمه شب
خواب پروانه شدن می بینم...
صدفم، میدانی؟
آنکه با بندک خوش رنگ دو کفشش با من
قصه ای دیگر ساخت
هرگز از عمق خیالش به لبش هیچ نراند
صدفم، حق با توست،
بازی بعد زمان، بازی تلخی بود...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 23 شهريور 1392برچسب:,ساعت 16:7 توسط sadaf| |


Power By: LoxBlog.Com